از آغاز تصاویر اهمیت داشتند، چه آن زمان که روی دیوارهای غار حک میشدند، چه به جای خط، ابزار ارتباط بودند. نقاشیها قدرتی جادویی دارند تا صحنهای را در طی گذر سالها ثبت کنند، نقاشی به عنوان یکی از جذابترین هنرهای تجسمی، تاریخ و داستانها را برایمان روایت میکند.
نقاشی تاریخ عجیبی دارد، پیش از هرچیزی قدمت داشته و تا امروز پررنگ در زندگیمان حضور دارد. در کودکی سرگرم و در بزرگسالی متحیرمان کرده است. نقاشی میتواند در لحظاتی که کلمهها الکنند، یاریمان کند. روی دیوارهای خیابانها نشانه عصیان باشد و روی تابلوها پیشزمینههای ذهنمان از زیبایی را در هم بشکند و ما را شگفتزده کند.
تاریخچه نقاشی
قدمت اولین نقاشیها به ۴۰۰۰۰ سال پیش برمیگردد. تصاویری هندسی که روی دیوارهای غارها حک شده است یا حیواناتی که در حال شکار به تصویر درآمدهاند. تحلیلگران درباره نقاشیهای غارها نظرات مختلفی دادهاند، برخی حدس میزنند که این نقاشیها برای به تسخیر درآوردن روح حیوانات است و برخی آن را احترام به طبیعت و درک اطراف تفسیر کردهاند. دلیل این نقاشیها هرچه باشد، آنها از نظر زیبایشناسی شگفتانگیزند و با برخی از بهترین آثار نقاشی مدرن رقابت میکنند.
در تمدنهای اولیه نقاشی روی سفال یا ظروف فلزی و چوبی دیده میشد. در بسیاری از کشورها جنبه تزیینی یا جادویی پیدا کرد و بر روی دیوارها کشیده میشد. در چین و مصر باستان بسیاری از این نقاشیها دیده میشود. در متون یونان باستان از نقاشیهایی به شدت شبیه به واقعیت یاد میشود اما اثری از آنها نمانده است.
نقاشی در قرون وسطی و بعد از آن
در قرون وسطی نقاشی به نقاشی مذهبی و تصویرگری کتاب مقدس و کلیسا محدود شد، اما در رنسانس جانی تازه گرفت و بسیاری از نقاشیهای مهم تاریخ هنر در این دوره خلق شد. نقاشان نئوکلاسیک تلاش کردند تا کمال و زیبایی را در آثارشان نشان دهند، همهچیز دقیق و محاسبه شده باشد، پرسپکتیو به نحو احسنت رعایت شود و آثار هنریشان یادآور شکوه یونان و روم باستان باشد.
ظهور عکاسی در قرن نوزدهم هنر نقاشی را به چالش کشید، اگر تا امروز به تصویر کشیدن واقعیت به شکلی دقیق یکی از معیارهای سنجش مهارت نقاشان بود و از نقاشی برای ثبت تصاویر استفاده میشد، حالا دستگاهی این کار را بسیار دقیقتر از هر نقاشی انجام میداد.
پس از ظهور عکاسی و در دوران مدرن دیگر ثبت واقعیت اهمیت خود را از دست داد و نقاشیها شکل دیگری به خود گرفتند. قرن بیستم پر از سبک های نقاشی و جنبشهای هنریای است که یکی پس از دیگری ظهور میکنند و تصور ما را از نقاشی به چالش میکشند. دیگر فرم یا مفهوم یا نگاه هنرمند است که مهم است.
به تجربهاش میارزه!
یک بار تجربه کردن این هنر وسیع و شگفتانگیز را به دستان و چشمانتان هدیه دهید! در اکتیک میتوانید بدون هیچ پیش زمینهای در هنر، کنار یک نقاش باتجربه بنشینید و رنگ و قلم در دست بگیرید و امتحانش کنید. تجربههای نقاشی اکتیک را در اینجا ببینید و انتخاب کنید:
مهمترین سبک های نقاشی
در دورههای تاریخی مختلف بعضی از نقاشیها ویژگیهای مشترکی داشتند یا گروهی با دلیلی سبک خاصی از نقاشی را آغاز میکردند که با معیارهای زیباییشناسانه دورههای قبل از خود نمیشد آنها را سنجید.
این نقاشیها با ویژگیهای مشترک یا فلسفه یا هدفی مشخص، قابلیت داشتند که در یک دسته قرار بگیرند. دستهای بهنام سبک. منتقدان هنری معمولا پس از گذشت زمانی، نامی را برای تعریف دستهبندی کارهای هنرمندانی در دورهای تاریخی انتخاب میکردند که معرف سبک و مکتب آن هنرمندان باشد.
در زیر به تعدادی از مهمترین سبک های نقاشی اشاره کردهایم.
واقعگرایی (Realism)
هرچند واقعگرایی از آغاز همراه هنرهای تجسمی بوده، اما مکتب واقعگرایی یک سبک هنری قرن نوزدهم است که در فرانسه و بعد از انقلاب سال ۱۸۴۸ شروع شد. این جنبش در ضدیت با جنبش روماتنسیسم پدید آمد واقعیت و زندگی روزمره را با زشتی و زیباییهایش بی کم و کاست به تصویر میکشید.
سبک رئالیسم جنبهای اجتماعی سیاسی و چپ به خود گرفت و موضوعات نقاشیهای این سبک بیشتر زندگی مردم عادی و کارگران و دهقانان بود. شاید در امروز این نقاشیها به چشمتان ساختارشکن و انقلابی نیایند ولی جنبش رئالیسم وس از قرنها نقاشی از اساطیر و داستانهای انجیل و خوانوادههای سلطنتی و اشراف، فرودستان را روی بومها آورد. رئالیسم آمریکایی در قرن بیستم ادامه همین مسیر بود.
از نقاش های معروف این سبک میتوان به گوستاو کوبه، ایوان شیشکین و انوره دمیه اشاره کرد.
امپرسیونیسم (Impressionism)
در نیمه دوم قرن نوزدهم گروهی از نقاشان فرانسوی تلاش کردند تا تجربه دیدن رنگ و نور در طبیعت را به روی قاب بیاورند. این نقاشان رنگها را به صورت خام و با ضربات سریع و نقطه به نقطه در کنار هم قرار میدادند تا بیننده تجربه رنگ و نور را حس کند.
در اوایل دهه ۱۸۶۰چهار نقاش جوان یعنی کلود مونه، پیرآگوست رنوار، آلفرد سیسلی و فردریک بازیل دریافتند که هر چهارنفرشان دوست دارند از مناظر و طبیعت نقاشی نقاشی کنند. در آن زمان نقاشی از مناظر و طبیعت بیجان بیارزش شمرده میشد. این ۴ نقاش جوان در فضای آزاد نقاشی میکردند و با گذاشتن رنگهای درخشان در کنار هم تصاویری درخشان و ور ارز نور و رنگ میآفریدند.
متی بعد پل سزان و کامیل پیسارو . آرماند گیلانی هم به این نقاشان پیوستند تا تاریخساز شوند و جنبش مهم امپرسیونیسم را به تصویر درآورند.
بیشتر نقاشیهای این سبک، نقاشی از طبیعت است که در فضای آزاد و سریع کشیده شده است. آنها رنگهای خیس را کنار رنگهای خیس میگذاشتند تا در نقاطی روی بوم مخلوط شوند. معمولا رنگها بر زمینهای سفید گذاشته میشدند. از معروفترین هنرمندان این مکتب میتوان به ادوارد مونه و پل سزان و کلود مونه و پیر اگوست رنوار اشاره کرد.
پستامپرسیونیسم (Post Impressionism)
جنبش پستامپرسیونیسم در ادامه امپرسیونیسم و واکنشی به آن جنبش بود. در فرانسه سالهای ۱۸۸۶ تا ۱۹۰۵ هنرمندان جوان این جنبش راههای تازهای برای استفاده از رنگ، سطوح، فرم و خط را امتحان کردند و تعدادی از نقاشان جنبش امپرسیونیست مانند گوگن و سزان هم به مسیرشان را تغییر دادند. آنها دیگر فقط منظرهای را به تصویر نمیکشیدند، موضوعات آنها متنوعتر، انتزاعیتر و سمبولیک بود. بعضی این هنرمندان از ضرب قلمهای تند و خشنتراستفاده میکردند و آثارشان به نسبت امپرسیونیستها شخصیتر و فردیتر و هیجانیتر است. متخصصان این مکتب را راهگشای مکتبهای هنری قرن بیستم میدانند.
از مهمترین هنرمندان این مکتب میتوان به ونسان ونگوک، پل سزان و پل گوگن اشاره کرد.
فوویسم (Fauvism)
بعد از مکتب امپرسیونیسم و تحت تاثیر این مکتب، در آغاز قرن بیستم و در سال ۱۹۰۴ جنبش فوویسم با نقاشیهای هنری ماتیس و آندره درین ظهور کرد. نقاشان این جنبش تاثیر گرفته از پل گوگن، پل سزان و ون گوک بودند. آنها و به مطالعه هنرهای آفریقا و اقیانوسیه و هنرهای غیر غربی ورداختندو تاثیر زیادی بر هنرمندان آوانگارد و اکسپرسیونیسم بعد از خود داشتند.
در نقاشیهای این سبک، رنگ بازیگر اصلی است و رنگآمیزی این نقاشیهاست که جذبمان میکند. رنگهای تند و غلیظ با تاچهای سخت عموما بر یک نقاشی واقعگرا و با فرمی ساده و کمی آبستره کنار هم نشستهاند تا روحمان را تکان بدهند.
رابرت دبرن، هنری ماتیس و آندره درین از مشهورترین چهرههای مکتب فوویسم هستند.
کوبیسم (Cubism)
مکتب کوبیسم یا حجمگرایی در دهه اول قرن بیستم و در سال ۱۹۰۷ با نقاشی «دوشیزگان آوینیون» پابلو پیکاسو ظهور کرد. بسیاری معتقدند که پیکاسو تحت تاثیر آثار پل سزان نقاشی در سبک کوبیسم را آغاز کرد. زاویه دید متنوع یکی از ویژگیهای اصلی سبک کوبیسم است. در نقاشیهای کوبیسم مانند نقاشی ایرانی پرسپکتیو وجود ندارد و هر بخش اثر از یک زاویه دید ترسیم شده است.
برخلاف نقاشیهای مرسوم منبع نور در نقاشیهای کوبیسم مشخص نیست و نور از جاهای مختلفی بر سطحهای مختلفی تابیده است. هنرمندان این مکتب مانند پابلو پیکاسو و ژرژ براک تلاش داشتند تا ذهنیت خود از سوژه را به صورت اشکال هندسی بیان کنند.
فیوچریسم (Futurism)
جنبش آیندهنگری یا فوتوریسم در اوایل قرن بیستم در ایتالیا پدید آمد. فوتوریستها از هنر گذشته بیزار بودند و دغدغهشان پویایی، سرعت و تکنولوژی بود. ماشینها در آثار فوتوریستها زیاد دیده میشوند، چرا که نشان غلبه انسان بر طبیعتند و قدرت آینده را نشان میدهند.
سورئالیسم یا فراواقع گرایی (Surrealism)
مکتب سورئالیسم یکی از سبک های نقاشی قرن بیستم است که تصاویری رویاگونه مانند یک نقاشی فانتزی را خلق میکند. زمانی که جنبش دادائیسم رو به پایان بود، پیروان این جنبش به دور آندره برتون جمع شدند و در سال ۱۹۲۴ مکتب سورئالیسم را آغاز کردند.
در نقاشیهای این مکتب عناصری غریب کنار هم قرار داده میشوند، اشیا جان میگیرند و مکانها عجیب و ازلیاند. بسیاری از این هنرمندان از خوابها و رویاهای خود برای خلق این تصاویر، الهام گرفتهاند.
به گفته یکی از هنرمندان این مکتب این جنبش را میتوان جنبشی بنیادستیز دانست که میل به دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امر شگفتانگیز و تصادفی عینی نهفته در نظم ظاهری واقعیت را دارد.
از نقاش های معروف این مکتب میتوان به سالوادور دالی، آندره برتون، رنه ماگریت و ماکس ارنست اشاره کرد.
اکسپرسیونیسم (Expressionism)
مکتب اکسپرسیونیسم واکنشی به جنبش سمبولیسم و امپرسیونیسم بود. در زمانه قبل از جنگ جهانی اول و در طول جنگ هنرمندان آلمان نیاز داشتند تا خشم و ترس و نفرتشان را با رنگهای تند، خطوط شکسته و خشن و اغراق در نورها نشان دهند. در نقاشیهای اکسپرسیونیسم عنصر آرامشبخش دیده نمیشود.
کته کلویتس هنرند این مکتب طراحیهایی بسیار درخشان با خطوطی شکسته دارد. از دیگر نقاشان این مکتب میتوان به ارنست بالاخ، ادوارد مونک، فرانسیس بیکن، و امیل نولده اشاره کرد.
هنر انتزاعی (Abstract Art)
در نقاشیهای انتزاعی با اشکال و فرمهایی روبهرو میشویم که ما به ازای بیرونی ندارند و گاهی بسیار شبیه نقاشی کودکان هستند. این نقاشیها بیشتر از کنار هم قرار گرفتن اشکال و رنگهایی ساخته میشوند که در نهایت تصویری آشنا را نمیسازند. این سبک در نیمه اول قرن بیستم در آلمان شروع شد و واسیلی کاندینسکی، پل کله و جکسون پولاک از نقاشان سرشناس این سبک هستند.
هنر مفهومی (Conceptual Art)
هنر مفهومی یکی از جنبشهای مدرن هنرهای تجسمی است که در آن ایده یا مفهوم بر جنبه زیباییشناسانه اثر اولویت دارد و از خود آن مهمتر است. این جنبش را نمیتوان فقط در نقاشی تعریف کرد و آثار آن معمولا ترکیبی از نقاشی، چیدمان ، مجسمهسازی و … است.
فوتورئالیسم (Photorealism)
فوتورئالیسم یکی از سبک های نقاشی است که در نیمه دوم قرن بیستم و در دهه ۶۰ و ۷۰ پدید آمد. در این مکتب نقاشیها به اندازه یک عکس واقعی به نظر میرسند. این جنبش در ادامه جنبش پاپآرت واکنشی به مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی بود.
عموما روش کار هنرمندان این سبک از نقاشی به این صورت بود که اول از سوژه مورد نظرشان عکس میگرفتند و از روی عکس نقاشی میکردند. چاک کلوز، دی آندرا، لوسین فروید، دیون هانسون و ادری فلک از هنرمندان این مکتب هستند.
مینیمالیسم (Minimalism)
جنبش مینیمالیسم پایه خود را بر اثر هنری و نقاشی ساده و موجز بنا میکند و از آثار ژاپنی و ذن و بودیسم تاثیر گرفته است.
در روسیه ساختارگراها به مینیمالیسم و اشکال هندسی گرایش پیدا کردند و آثاری بسیار برجستهای در این مکتب آفریدند. همزمان مینیمالیسم به سرعت در آمریکا پا میگرفت و هنرمندان با استفاده از مواد ساده، کیفیت ناب فرم و فضا را به نمایش میگذاشتند.
مالویچ، ایو کلین، رابرت ریمن و اگنس مارتین از هنرمندان مطرح جنبش مینیمالیسم هستند.
پاپآرت (Pop Art)
جنبش هنر عامه یا پاپآرت در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی شروع شد و واکنشی به بیش از حد انتزاعی شدن هنر بود. هنرمندان پاپآرت موضوعهای خود را از فرهنگ عامه انتخاب میکردند، مثل قوطیهای آبجو، ستارههای سینما و موسیقی، داستانهای کامیک و …
هنرمندان این جنبش سعی در بازنمایی فرهنگ عامه داشتند و تاثیر زیادی بر گرافیک، مد و تبلیغات گذاشتند. اندی وارهول بزرگترین هنرمند پاپآرت علاقه داشت که شبیه به یک ماشین عمل کند و کارگاهش را خط تولیدی میدانست و آثار هنریاش را به تعداد زیادی تکثیر میکرد تا یگانگی اثرش از بین برود.
اپ آرت (Op Art)
مکتب اپآرت در دهه ۶۰ از جنبش پاپآرت بیرون آمد. هنرمندان این مکتب با مجموعهای از خطها و شکلهای خرد و سطوح رنگی درخشان نقاشیهای سه بعدی متقارن خلق میکردند. اسم این مکتب به معنای هنر دیدمانی است و به خاطر خطای دیدی که خلق میکند این نام را برای این مکتب انتخاب کردهاند. بریجیت رایلی مشهورترین هنرمند این مکتب است.
پیشنهاد خواندنی: همه چیز درباره صنایع دستی
انواع نقاشی
نقاشیها را میتوان از نظر محتوا نیز تقسیمبندی کرد. در زیر به تعدادی از رایجترین انواع نقاشی اشاره کردهایم.
نقاشی منظره
نقاشی از طبیعت و منظره قدمتی طولانی دارد و به ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد. این نقاشیهای پرطرفدار میتوانند خیالی یا براساس یک منظره واقعی باشند.
درخت و گل و رودخانه و آسمان در بیشتر این نقاشیها پیدا میشوند. نقاشان امپرسیونیست همچون مونه و پیسارو از معروفترین هنرمندانی هستند که اکثر آثارشان نقاشی از طبیعت است.
نقاشی طبیعت بیجان
در نقاشیهای طبیعت بیجان سوژه اصلی اشیا کوچک و نحوه چیدمان آنها است. ترکیببندی در این آثار نقش مهمی دارد. این نقاشیها بیشتر از میوهها، ظروف و … است که بافت و رنگهای متفاوتی دارند که به نقاشی تنوع بصری میدهند.
اولین نقاشی طبیعت بیجان در سال ۱۵۰۴ توسط ژاکوب دباربری کشیده شد و از معروفترین نقاشهای طبیعت بیجان میتوان به پل سزان، ژرژ براک و پابلو پیکاسو اشاره کرد.
نقاشی پرتره
پرتره به نقاشیهایی گفته میشود که موضوع اصلی آنها یک انسان است و عموما نقاشی از چهره فرد هستند. کشیدن پرتره دشوار است چرا که اکثرا از هنرمند انتظار میرود که فرد را شبیه به خودش ثبت کند.
قدمت نقاشیهای پرتره به ۵۰۰۰ سال پیش برمیگردد و بسیاری از افراد برای ثبت چهره خود سفارش نقاشی پرتره میدادند. معروفترین نقاشی پرتره تابلوی لبخند مونالیزا اثز لئوناردو داوینچی است.
گرافیتی
از گرافیتی برای بیان حرفها و احساسات و پیام به دیگر مردم استفاده میشود. نقاشی دیواری یا گرافیتی نقاشی یا طراحی بر روی دیوارهای شهر بدون مجوز است. هنرمندان گرافیتی عموما گمنام و ناشناسند.
نقاشی گرافیتی به معنای مدرن آن از دهه ۶۰ میلادی رواج پیدا کرد و تا مدتها به رسمیت شناخته نمیشد. گرافیتیها، بسیاری از اوقات پیامهای اجتماعی سیاسی دارند و از دیوارهای خیابان به عنوان تریبون استفاده میکنند.
مینیاتور
مینیاتور به نقاشیهای ظریفی گفته میشود که بر صفحات کوچکی کشیده میشود. ریشه نقاشی مینیاتور در شرق است.
نقاشی مینیاتور به چشم ما ایرانیان بسیار آشناست. مینیاتور ایرانی یا نگارگری، نقاشیای بسیار ظریف است که بیشتر برای کتابآرایی یا به شکل مرقع کشیده میشد. در این نقاشیها پرسپکتیو وجود ندارد و فضا دو بعدی است. از معروفترین نقاشان مینیاتور ایران میتوان به کمالالدین بهزاد اشاره کرد.
پیشنهاد خواندنی: همه چیز درباره هنر سفالگری
نقاشی در ایران
قدمت نقاشی در ایران به سالهای دور میرسد به دوران غارنشینی. تصاویری از حیوانات در غارهای لرستان کشف شده است و نقاشیهای روی ظروف سفالی پیدا شده در تپه سیلک نشان میدهد که نقاشی در این مناطق وجود داشته است.
در سلسله هخامنشی نقشمایههایی مانند نگهبان نیزهدار، شیر و حیوانات دیگر با آجرهای لعابدار در نقش برجستهها دیده میشود. نقاشی دیواری همچنین در دوره ساسانی در ایوان کرخه، حاجی آباد و تپه حصار و طاق بستان به چشم میخورد.
نقاشی در دوران اموی تحت تاثیر هنر ساسانیان بود که این تاثیر در دیوارنگاریهای قصرالحیر غربی و قصر عمره به چشم میخورد. در دوران سامانیان سفالینههای منقوشی در نیشابور کشف شده که چهرههایی با چشمان ریز و دهانی کوچک روی آنها نقاشی شده است.
از دوران سلجوقی کتاب مصور ورقه و گلشاه مانده که به تصویرگری مومن محمد خویی شامل ۷۱ نگاره کوچک افقی است که داستان را مصور کرده است. مصورسازی کتابها از این دوره رواج پیدا میمند. بعد از حمله مغولها شیراز مرکز هنرمندان شد و مکتب شیراز پدید میآید که از هنر چینی تاثیر گرفته است.
در دوران تیموریان در هرات کارگاههایی شروع به مصور کردن متون تاریخی میکنند و نگارگری به اوج خود میرسد و سبک خاصی پیدا میکند. تاکید بر نقوش رنگین در لباسها، کاشیها و پیکرههایی بلندقامت و ترکیببندی افقی و عمودی از شاخصههای نگارگری این دوره است. اوج این نگارگری را میتوان در شاهنامه بایسنقری دید.
کمالالدین بهزاد مهم ترین نقاش نگارگر ایرانی نیز در همین دوره آثارش را خلق میکند. از معروفترین آثار بهزاد میتوانیم به نسخه بوستان سعدی و نسخه خمسه نظامی اشاره کنیم.
در دوران صفوی تحت حمایت شاه طهماسب، با تلفیق سنتهای خاوری (هرات) و باختری (تبریز) سبکی اصیل به وجود آمد که زیباترین جلوههایش را میتوان در شاهنامه تهماسبی و خمسه تهماسبی دید. با کم شدن حمایت دربار از هنر، هنر مصورسازی کتاب کمرنگ شد و نقاشی مستقل به وجود آمد. در این دوره هنرمندانی چون شیخ محمد، محمد هروی، سیاوش بیگ و صادق بیگ به صورت مستقل شروع به کار کردند.
با سلطنت شاه عباس اول نقاشی رونق تازهای یافت و هنرمندان بزرگی مانند رضا عباسی و صادق بیگ در کارگاه سلطنتی شروع به کار کردند. در این دوره به دلیل افزایش ارتباط با کشورهای خارجی و اروپا، نقاشی اروپایی بر نقاشی ایران تاثیر گذاشت که به آن فرنگیسازی میگویند. تحتتاثیر فرنگیسازی، حجم، عمق، نور و سایه وارد نگارگری شد.
در دوره زندیه سبک زیرلاکی رواج پیدا کرد که در آن نقاشان تصاویر گوناگونی را بر روی قلمدان، قاب آینه، جلد کتاب، سینی و … میکشیدند. در دوران قاجار و در زمان فتحعلیشاه سبک جدیدی به نام پیکرنگاری درباری به وجود آمد که تا زمان ناصرالدین شاه رواج داشت و تلفیقی از هنر ایران و اروپا در کشیدن پیکر انسان بود.
در دوران ناصرالدین شاه هنرمندانی برای آموزش به اروپا فرستاده شدند. اولین هنرمند ایرانی که به اروپا رفت، ابوالحسن غفاری ملقب به صنیعالملک پدر گرافیک ایران است که در ایتالیا فن چاپ سنگی را فرا گرفته بود. او در بازگشت، نقاشباشی دربار ناصرالدین شاه شد. رواج چاپ سنگی باعث شد تا متون کلاسیک ادبیات ایران مانند هزار و یک شب و کلیله و دمنه مصور شده و منتشر شوند. صنیعالمک همچنین مدرسه دولتی نقاشی را تاسیس کرد که باعث تحول آموزش نقاشی در ایران شد.
از دیگر هنرمندان مهم این دوره باید به محمودخان ملکالشعرا اشاره کنیم که هنرمندی خودآموخته بود. او مهارت زیادی در استفاده از رنگ و نور داشت و اوج هنرش را میتوان در تابلوی «استنساخ» دید که پیشزمینهای برای نقاشی نوگرا در ایران بود.
محمد غفاری ملقب به کمالالملک در سفر به اروپا تحت تاثیر آثار رافائل و رامبرانت قرار گرفت و در بازگشت به عنوان نقاشباشی دربار، نقاشی آکادمیک و هنر واقعگرا را تثبیت کرد و آثار بسیار زیبا و دقیقی خلق کرد اما تثبیت راه کمال الملک باعث شد ایرانیان تا مدتها از پیگیری جنبشهای مدرن نقاشی مانند امپرسیونیسم عقب بمانند.
هنر نوگرا در ایران
در دوران رضاشاه نقاشی آکادمیک به راه خود ادامه داد با این حال دانشجویان هنرکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران با جنبشهای نوگرای هنر در دنیا آشنا و به پیروی از این سبکها تشویق میشدند.
در دوران پهلوی دوم هنر نوگرای ایران شکوفا شد. محمود جوادیپور، حسین کاظمی، معصومه سیحون و جلیل ضیاپور نخستین گالریها را در ایران تاسیس کردند و چندین محفل هنری از جمله «انجمن هنری خروسجنگی» و گالریهای آپادانا و صبا راهاندازی شد.
محمد جوادیپور که گالری آپادانا را تاسیس کرده بود، از اولین نقاشان آبستره در ایران بود. جلیل ضیاپور پدر نقاشی مدرن در ایران شاید تاثیرگذارترین چهره هنری در آن دوران باشد. او در کارگاه آندره لت با کوبیسم آشنا شده بود و نقاشی سنتی ایرانی را با تکنیک کوبیسم درآمیخت.
در دهه ۳۰ با راه افتادن دوسالانه هنر تهران و و تاسیس باشگاه هنرمندان، محافلی برای جمع شدن، تبادل نظر و حمایت هنرمندان نوگرا ایجاد شد.
در دهه ۴۰ هانیبال الخاص اکسپرسیونیسم روایی با مضامین اسطورهای را وارد هنر ایران کرد. محسن وزیریمقدم، هنرمند انتزاعی، در پی دستیافتن به نابترین بیان تجسمی بود. او در مجموعه شن خود، با شن تصاویر و فرمهایی انتزاعی خلق می کرد و بعد بومی آغشته به چسب را روی آن قرار میداد.
بهمن محصص نقاش و هنرمند اکسپرسیونیسم، با به تصویر کشیدن پیکرههای بیقواره و پرندگان و جانوران ترسناک در فضایی کابوسگونه و سورئال تصاویری را پدید آورد که در تاریخ هنر جهان ماندگارند. او از این تصاویر برای نشان دادن فضای خفقان و سرکوب دوران استفاده میکرد و به همین دلیل در ۱۳۴۶ نمایش آثارش ممنوع شد.
ایران درودی در نقاشیهایش با فضای سورئالیستی از طبقات چند لایه نور استفاده میکرد تا نور اصلیترین سوژه کارهایش باشد. امینالله رضاییان را میتوان اولین نقاش سورئالیسم ایران دانست. مضمون اکثر کارهای او سیاسی بود و با ترکیب اندام انسان و حیوان یا تغییر شکل بدن انسان فضایی غریب را خلق میکرد.
در دهه ۴۰ هنرمندانی چون پرویز تناولی، حسین زندهرودی، پیلارام و اویسی با نگاهی مدرن به هنر فولکلور ایران بازگشتند و آغازگر مکتب سقاخانه بودند. حسین زندهرودی با نقاشی از شمایلهای مذهبی و لباسهای تعویذدار از مهمترین نقاشان این مکتب بود و با ترکیب نقاشی با المانهای خطاطی و اعداد که حالتی دعاگونه به کارهای او میدادند، از پیشگامان مکتب نقاشیخط بود.
طبیعتنگاری و بازگشت به طبیعت ایران و سازههای روستایی توجه تعدادی از هنرمندان نوگرای ایرانی را جلب کرد. مارکو گریگوریان در دهه ۳۰ و ۴۰ آثاری انتزاعی خلق کرد که یادآور خانههای کاهگلی بودند. پرویز کلانتری با نقاشی از روستا و خانههای روستایی زادگاهش زنجان، فضایی متفاوت را به روی بوم آورد. در آثار سهراب سپهری، طبیعت به شکلی واقعی و با رنگهای قهوهای و اخرایی و سیاه به شکلی مینیمال که متاثر از فضای شرق دور و فلسفه ذن بودند، به روی بوم میآمد.
تکنیکهای مختلف نقاشی
ابزار و تکنیکهای زیادی برای نقاشی کردن وجود دارد. برای انتخاب تکنیک اول باید ببینیم که میخواهیم چه چیزی را نقاشی کنیم و ابزار و تکنیک مناسب آن کدام است. بعضی از تکنیکها نیاز به آموزش دارند و بعضی آسانترند، مثلا نقاشی با آبرنگ برای کسی که تا به حال با آبرنگ کار نکرده میتواند سخت باشد.
باید مزایا و محدودیتهای ابزارها را بشناسیم تا بتوانیم ابزار درست را انتخاب کنیم، اگر بخواهیم نقاشیمان زود خشک شود اکریلیک گزینه خوبی است اما باید بدانیم که حلال آن آب است و مثلا برای نقاشی روی دیوار مناسب نیست.
هر روز به ابزارها و تکنیکهای نقاشی اضافه میشود و با تکنولوژیهای جدید بسیاری از آثار هنری دیگر نه روی کاغذ یا بوم که در مانیتورها خلق میشوند.
در زیر معروفترین تکنیکهای نقاشی را برشمردیم:
- اکریلیک
- رنگ و روغن
- سیاهقلم
- گواش
- نقاشی نقطهای
- ایربراش
- آبرنگ
- مدادرنگی
- ذغال
- اسپری
- شیشه
- پاستل
- کلاژ
- مرکب
- نقاشی دیجیتال
از کجا بفهمیم که در نقاشی استعداد داریم؟
امروزه در هنر، استعداد معنی سابق را نمیدهد. برای شروع نقاشی نیازی ندارید که بفهمید استعداد دارید یا نه؟ فقط کافی است که از این کار لذت ببرید و بفهمید میخواهید چگونه نقاشی کنید. آیا میخواهید تصاویر را دقیق روی کاغذ پیاده کنید یا نقاشی ساده بکشید یا رنگها را کنار هم بگذارید؟ دوست دارید کارتان انتزاعی باشد یا واقعگرا؟ برای هرکدام از سبک های جدید نقاشی باید چه مسیری را طی کنید؟
تجربه کردن نقاشی جواب خیلی از این سوالات را میدهد و حتی میتواند کافی باشد. بسیاری از نقاش های معروف خودآموخته بودند. برای تجربه لذت نقاشی میتوانید از اکتیک کمک بگیرید و در کنار اکتیک وارد این دنیای هیجانانگیز بشوید.
برای ما از تجربههای رنگ و قلم و تصویرتان بگویید. شما چه مسیری را پیشنهادی میدهید؟
سوالات متداول درباره نقاشی
نقاشی و هنرهای تجسمی از ترکیب این عناصر ساخته میشوند: خط (Line)، فرم (Form)، فضا (Space)، شکل (Shape)، بافت (Texture)، ارزش (Value) و رنگ (Color)
قدیمیترین نقاشی جهان نقاشی «سه خوک وحشی» است که در غاری در سوالسی اندونزی کشف شده است و قدمت آن به ۴۵۰۰۰ سال قبل برمیگردد.
طراحی معمولا با یک ماده خشک مانند مداد یا خودکار اجرا میشود اما در نقاشی از رنگ استفاده میکنیم.
بدون دیدگاه، دیدگاه خود را در زیر اضافه کنید!